چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۹

تقریر


سنگ واره های انتهای خیابان ِ دهم با مه های ِ نفس گیر , حس خستگی از تلنبار ِ حضورهای مست و لاابالی ِ گذشته را بر دوشم سوار می کند
تجسم ِ مشوش از سادگی یک طرح و یا
زیر و رو کردن ِ الفبای محو شده در همبستگی ِ بی حد ِ صداها
مرا پرت می کند به جای نا آشنایی که تا به حال نبوده ام

حس ِ عصیان ِ بی مـــــــرز


شعــف ِ خفه ای را بی بهانه بیدار می کند
شعـفی که سراسر ســــــــــــــــــــوت می کشد ; بی صوت .
نور دارد این ســـــوت ها , نوری خنک ...

به هیبت و هیئت ِ عابرین خیابان دهم می نگرم ;

بی خیال از لحظه در هجمه ای از امّـــــــا و اگرها غوطه می خورند...
من همان جــا, گوشه ای از پیاده رو , حضورها را استنشاق می کنم...


و ابدیت ها از مقابل چشمانم می گذرند






http://www.ispaceyou.com/uploads/f381d35977480da45a407df3cd237652.jpg

Composition with a Bunch o f Grapes and a Sliced Pear. by PABLO PICASSO



http://www.ispaceyou.com/uploads/a22e44bc7b7ba0912c408402d9e4821e.jpg

Guitar and Violon . by PABLO PICASSO




هیچ نظری موجود نیست: