این همه خندیدیم که بگوییم دندان داریم
تلخی کونه ی خیار و دود سیگار تو باهم , مهر ِ تداوم می زند به بی سامانی این شب ها
یاد ِ کاهو سکنجبین بخیر... حالا باید زور زد تا خاطره ای داشت
آن وقت ها خاطره ها آدم داشتند
این وقت ها آدم ها خطر دارند
سر برین بالش بی صاحاب !! خواب نیست , بی خیالی ست که می برد مرا
این روزها از دین روز تا بوق سگ فکر می کنم که به چه فکر می کردم , تا سر سوزن شکار می شود; بوق ِ یک لکنته برق را از 3فاز منتهی الیه می پراند و تو می مانی و72ساعت هویت گم شده ات
"خر را دو ترکه می نشستیم با عشوه ی موتور هزار , آب دهان به جای کتیرا و یک جوراب مشترک
این ها هم من هایی بودند با اصالت ِ غلیظ"
به غلظت ِ یک چای ِ تلخ ِ قیری ِ یخ کرده در بعد از ظهر که تهوع را دوچندان می کند
هویت ام کمی تهویه می خواهد
هوای ِ هوویی بر سرم افتاده تا حماسه ای از حضورمان به طرقی در این تاریخ ِ یک شبه , بماند
حماسه ای جان دار که از پس ِ این تحریف ها برآید
می آید؟
صاحب خانه مان تاب دارد
جدی بگیر این 2×2=5 تا ها را
حرف که می زند , حرف زده است
از ما گفتن